آیا غالبا احساس بی کفایتی، ناامنی، یا اینکه به اندازه کافی حوب نیستید را، تجربه می کنید؟
آیا همیشه این احساس را داشته اید؟
آیا احساسات بی کفایتی در روابط یا شغلتان مشکلاتی را بوجود آورده است؟
آیا گاهی احساسی شبیه به این دارید که باید یک نقاب بزنید یا باید خودتان را مطمئن تر از آنچه واقعا هستید، نشان دهید؟
آیا خودتان را در حال مقایسه با دیگران می بینید، و احساس می کنید آنها از هر جهتی بهتر از شما عمل می کنند؟
آیا احساس می کنید به اندازه کافی زیبا نیستید /زشتید، به اندازه کافی باهوش نیستید /کند ذهنید، باور دارید کسی شما را نمی خواهد یا دوستتان ندارد؟
آیا در خود این احساس را پیدا می کنید که در شغل یا در کنار دوستانتان یک فریبکار یا شیادید، فکر می کنید لایق آنچه دارید نیستید؟
احساس بی کفایتی می تواند خیلی دردناک و زجرآور باشد. می تواند منجر به احساس شرم، افسردگی، اضطراب، شود و مانع رسیدن به اهدافمان گردد.
گاهی، ممکن است به این معنا باشد که حتی برای اهداف خاصی تلاش نکنید، چون فکر می کنید برای شما ممکن نیست. احساسات عدم کفایت به تمام زمینه های زندگی ضربه می زند و می تواند شامل این احساسات باشد، به اندازه کافی باهوش نبودن، موفق نبودن، جذاب نبودن، بامزه نبودن، ملال آور بودن، دست و پاچلفتی بودن، به اندازه کافی خلاق نبودن، ثروتمند نبودن و …
در برخی موارد، یک حس عمیقی از عدم کفایت می تواند خود را در سندرم دغل باز نشان دهد. سندرم دغل باز، احساسی را توصیف می کند که گویا برای آنکه فکر کنند بهتر یا شایسته تر هستند دیگران فریب می دهند و همواره مضطربند که بلاخره معلوم می شود، صلاحیت ندارند، بی هوش، بدون خلاقیت و غیرجذابند.
بیشتر افراد در برخی زمینه ها یا /در مقطعی از زندگی شان، احساس بی کفایتی می کنند.
شما تنها کسی نیستید که چنین احساسی دارید. این موضوعی است که افراد بسیاری گاهی در تمام زندگیشان، با آن دست و پنجه نرم می کنند. در برخی موارد در یک زمینه خاص زندگیشان ممکن است شناسایی شود، و در برخی دیگر، فراگیر باشد. می تواند خیلی شدید و ناتوان کننده باشد، یا فقط می تواند باعث مسائل جزئی شود.
افراد زیادی احساسات عدم کفایت را به عنوان یک واقعیت زندگی مانند بینی یا گوشِ خود می پذیرند. آنها فکر نمی کنند که این احساس موضوعی است که می توان آن را تغییر داد، زیرا آنان اینگونه خود را می شناسند. صرفا نمی توانند تصور کنند که شیوه ی دیگری هم می تواند باشد. احتمالا از دوستان یا خانواده شنیده اند که به آنها می گویند نباید اینگونه احساس کنند، اما این فقط باعث انزوا و سوءتفاهم می شود.
برخی دیگر فکر می کنند که مسئله ای است که باید به تنهایی از عهده آن برآیند. آنها نمی توانند تصور کنند کسی وجود دارد که برخلاف حس هویتشان، می تواند به آنان کمک کند.
درمان می تواند به شما کمک کند تا اطمینان بیشتری احساس کنید و بهترین نسخه خود شوید.
رواندرمانی می تواند به شما کمک کند تا خود را مورد واکاوی قرار دهید، بطوری که بتوانید بهتر بفهمید که چرا شما اینگونه هستید. ما غالبا چیزهایی را در زندگی می پذیریم که واقعی نیستند، یا بسیار تحریف شده اند. از سنین خیلی کم (حتی قبل از اولین خاطراتمان)، شروع به درونی کردن معنایی از خود می کنیم، این معنای خویشتن بر پایه عوامل ارثی و محیطی که در آن زندگی می کنیم، بنا می شود. یکی از مهمترین تعیین کننده ها، مراقبان اولیه (اغلب والدین) هستند. خواهر برادرها و خانواده گسترده و همچنین متغیرهای محیطی بیشماری تاثیرگذارند.
گاهی اوقات حتی والدین بامحبت ممکن است ما را نبینند یا با ما به شیوه ای که برای رشد بهتر، نیاز داریم، رفتار نکنند. شاید به نظر برسد حواسشان با کار یا کودکان دیگر در خانه پرت شده باشد. این می تواند به ایجاد الگوهای رفتاری خاص در کودکان، برای تطبیق با محیط شان، منجر گردد، که می تواند موجب رفتارهای ناسازگارانه در بزرگسالی شود، ازجمله (نه محدود به آن) احساس اینکه شما به اندازه کافی خوب نیستید.
در جلسات، ما نه تنها گذشته، بلکه همچنین زندگی حال شما را بررسی می کنیم. به جای آنکه همه چیز بدیهی فرض شود، روابط بین فردی و رفتارها را به منظور درک بهتر شما، مورد توجه قرار می دهیم. با کاوشهای مکرر از خود، در محیطی امن و بدون قضاوت، شروع به دیدن تحریفات در تفکرتان خواهید کرد و سرانجام قادر خواهید شد تا آنها را تصحیح کنید، که به تفکر و احساس بهتری درباره خود منجر می شود. در نهایت، می تواند شما را به نسخه ای واقعی و مطمئن تر از خود سوق دهد.
منبع: https://www.jonathanschnapptherapy.com
همچنین برای پیگیری مطالب می توانید صفحه اینستاگرام به آدرس https://www.instagram.com/zahra__dadash دنبال کنید.