چهار گام برای کمک به شما تا ارواح والدگری گذشته را ساکت کنید.
نکات کلیدی
- وقتی که در حال بزرگ کردن بچه هایشان هستند والدین اغلب ناخواسته آسیب های گذشته ی مربوط به دوران کودکی خود را بازسازی و دوباره زنده می کنند.
- برای جلوگیری از تکرار اشتباهات والدینمان، باید کار کنیم تا آن چرخه را بشکنیم.
- راهبردهایی برای حرکت از گذشته شامل شناسایی الگوهای خود، مقایسه آنها با والدین مان؛ و نشان دادن به دیگران بطور صریح، است.
“من هرگز، در هر صورت مثل مادر/ پدرم نخواهم شد!” تیمونی رایس، MD
چند بار از دوستان، خواهر و برادرها، و خودمان این حرف را شنیده ایم؟ آیا ما محکوم هستیم که توسط ارواح گذشته ی والدین تسخیر شویم – یا می توانیم آزاد گردیم، تکرار اشتباهات والدین مان را متوقف سازیم و در بزرگ کردن فرزندان خود بهتر عمل کنیم.
بله می توانیم. اما برای شکستن این چرخه، کار زیادی می طلبد.
سِلما فریبرگ روانکاو، برای توصیف والدین، مفهوم “ارواح در کودکستان” را معرفی کرد، وقتی فرزندان شان را بزرگ می کنند، می توانند ناخواسته آسیب های گذشته از دوران کودکی خود دوباره بسازند و زنده کنند. والدین ممکن است امیدوار باشند از بخش های مشکل والدین خود دوری کنند، دست آخر خودشان را در این اندیشه می یابند، “درست مثل مادرم بنظر می آیم!”
لذا چطور می توانیم شناسایی کنیم وقتی ارواح ناخوشایند را ملاقات می کنیم و مهمتر اینکه چگونه می توانیم مزاحمت این ارواح را در برنامه های خود برای تربیت فرزندان مان قطع سازیم.
چهار راهکار قابل اطمینان برای مقابله با این ارواح وجود دارد، اما نخست می خواهم یک مادر جوان را معرفی کنم که ناامیدانه تلاش می کند روح والدگری را که دور و بر او پرسه می زند. ساکت سازد.
- مادر جوانی که با غم و اندوه مادرِِ خود تسخیر شده بود
وقتی جنی یک نوزاد بود مادرش افسردگی داشت و برای تغذیه جنیِ نوزاد در کشمکش بود، نوزادی که اغلب گرسنه و تغذیه نشده بود. سراسر دوران کودکی و سال های نوجوانیش، جنی احساس مورد غفلت بودن را داشت. و او بود.
احساسات غفلت و نگرانی به دوران بزرگسالی منتقل شد. حتی با یک شریک زندگی علاقه مند و مراقب، او ترس داشت که مورد غفلت باشد. در کار اگرچه او در شغلش خوب بود توسط همکاران و سرپرستان تحسین می شد، جنی بطور مداوم نگران بود، اخراج شود.
وقتی جنیِ خوشبخت فهمید باردار است، عهد کرد مادر فوق العاده ای شود که احساس می کرد هرگز نداشته است. او عاشق، پرورش دهنده، و همیشه حاضر خواهد بود.
با وجود این، پس از زایمان، نگاهش نسبت به والدگریِ کامل از دست رفت. دختر نوزادش برای تغذیه کردن آسان نبود و گاهی اوقات ادا و اصول درمی آورد و از جنی رو ی برگردان بود. از نگرانی درباره این الگوها جنی از پا درامد، و احساس افسردگی شروع شد، و شگفت زده شد “آیا مقدر شده شبیه مادرم باشم؟”
احتمالا موقعیت شما متفاوت از جنی هست اما اینجا چهار درسِ یک روانکاو وجود دارد که با شما سهیم می کنم.
- درباره گذشته خود بیاموزید.
ما واقعا درباره تجربه های خود به عنوان نوزاد و نوپا چیزی نمی دانیم. اگر والدین تان هنوز در قید حیات هستند، گفتگویی را باز کنید و داستان هایشان را درباره نخستین سال های زندگی تان بشنوید، و تا آنجا که می توانید از بستگان و دوستان خانوادگی خبر بگیرید.
در مورد جنی، او درباره افسردگی مادرش می دانست اما بطور کامل تاثیری که بر رشد اولیه اش داشت، درک نکرده بود. جنی زمانی را برای داشتن یک گفتگو با مادرش و خاله ای که در مراقبت از جنی کمک می کرد، ترتیب داد. این روایت های جدید به جنی کمک کرد تا داستان شخصی اش را بهتر بفهمد.
- از الگوها آگاه شوید.
گزارش ذهنی از زمانها و رویدادهایی که به نظر لذت آور و رنجش ها تهیه کنید. آیا این لحظات از طریق مضامین بهم مربوطند؟ اغلب، ممکن است واکنش های مشابه والدین خود را به یاد آورید.
جنی متوجه شد که توجه اش به تغذیه نوزادش بیش از حد است. بدون توجه به شرایط، او خیلی زیاد درباره خوردن کودک مراقب بود. با شناسایی این الگو، او فکر کرد “چرا من نگران می شوم؟”
- معنی را در این الگوها تشخیص دهید.
وقتی به رابطه های بین الگوها و آنچه از گذشته مان می دانیم، فکر می کنیم، چه معنایی از آنها می سازیم؟ این الگوها در ارتباط با والدین درونی مان چه معنایی دارند؟ جنی تشخیص داد که تنش شدیدش درباره تغذیه، منعکس کننده چالش های مادرش در ارتباط با تغذیه خودش است. با تشخیص این معنا، او آماده شد تا تغییری در رفتارهایِ اکنونِ خود بدهد .
- برای تغییر فضایی را ایجاد کنید.
وقتی گذشته تان را می فهمید و الگوهای اکنون خود را تصدیق می کنید، روانکاوان آن را فرصتی برای تغییر معنادار به حساب می آورند. اگر شما این الگویِ والدگری کهنه را متوقف سازید، تصور کنید فرصتی را که پیشکش می کند!
از طریق تامل و صحبت آزاد با خانواده و دوستان، جنی احساس کرد توانست تا به تکرار تنش درباره تغذیه پایان دهد. او می دانست می تواند تغییری ایجاد کند، بدون آنکه احساس شکست کند، او شروع کرد تا به دختر نوزادش آزادی بیشتری برای آنکه خودش باشد، بدهد. جنی نسبت به قابلیت های والدگریش پذیراتر شد، و بطور قابل توجهی، با احساس این راحتی، نوزاد او با لذت بیشتری خوردن را شروع کرد.
در داستان جنی، ما می توانیم ببینیم که چگونه تجربه های سخت یا آسیب ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. در داستان جنی مهم نبود توانایی مادر برای تدارک، متضاد مادر خودش باشد؛ هر دو با افراط ها نشان داده شدند، و هر دو بطور تنگاتنگی با افسردگی درآمیخته بودند.
گذر از نسلی به نسل دیگر می تواند زیبا و زشت باشد. وقتی می توانیم این گذرگاه ها را بفهمیم، می توانیم تغییرات را ایجاد کنیم تا انتقال های آسیب زننده را متوقف سازیم و برای آینده ارزشمند باشیم. دقیقا می توانیم برای مواجهه با “ارواح” خودمان را آماده کنیم و آنها را متوقف سازیم و حضور مکررشان را مختصر کنیم. می توانیم بر حضور آرامش بخش و لایق والدین مان و رویه های آنان تکیه کنیم. رویه های جدید والدگری در انتظار است.
منبع: blog/psychoanalysis-unplugged
*یادداشت مترجم: در نظر داشته باشید در بسیاری مواقع انجام این درس ها چندان آسان نیست و همراهی یک روانکاو یا درمانگر تحلیلی نیاز است.