چگونه تُروما (ضربه روحی) در دوران کودکی بر سلامت روان بزرگسالی اثر می گذارد: مشکلی که در ذکر آن موفق نیستیم.
جای تعجب نیست که تجارب اولیه دوران کودکی بعداً بر سلامت روان بزرگسالی در زندگی تاثیر خواهد داشت. و با این حال افراد زیادی در ابتدا به تجویز و مدیریت دارویی تکیه دارند تا اثر تروما را بر ذهن انسان نشان دهند –یعنی یک راه حل فیزیولوژیکی برای یک موضوع روان شناختی. چرا و چگونه ما اثر واقعی ترومایِ دوران کودکی را بر سلامت روان بزرگسالی معنا می کنیم؟
مشکلات شایع ناشی از تُروما
اگر نشانه هایی را تکرار می کنم که نتیجه یِ تجربه ی حادثه آسیب زا ممکن است، باشد، نمی خواهم چیزی جدیدی بگویم. نشانه ها عبارتند از: اضطراب شدید، ترس، سوء مصرف مواد، افسردگی، شیدایی و حالتهای شیدایی خفیف، بی قیدی جنسی، خود- تردیدی، عزت نفس پایین، مشکلاتی در عملکرد روزانه، روابط دشوار و الی آخر.
مشکلی که ما به آن اشاره نکردیم
با وجود این، می خواهم یک پیامد مهم ترومای دوران کودکی را خاطر نشان کنم که بر هر جنبه از سلامت روانی بزرگسال اثر می گذارد و ممکن است دلیل این باشد که چرا افراد دارو را به عنوان یک روش درمان، بر روان درمانی ترجیح می دهند- یعنی یک حس عمیقاً زخمی شده یِ اعتماد به انسانها.
لازم به تاکید نیست که:
تروما در دوران اولیه کودکی نه تنها بر بهزیستی روان شناختی مان اثر می گذارد ( و شاید نشان داده نشده است)، باعث شماری از اختلالهای روانی و نشانه ها در بزرگسالی می گردد، همچنین حفره بزرگی در توانایی مان برای اعتماد به دیگران و در شکل دادن روابط پایدار و رضایت بخش ایجاد می کند.
البته، هر فردی متفاوت است و افراد به تجارب آسیب زا به گونه ای متفاوت پاسخ می دهند. اما بیشترین بخش، به ویژه آنکه این تجارب آسیب زا در خانه، مدرسه رخ دهد، یعنی همان مکانهایی که فرض می شود امنیت و آسایش را فراهم کنند، باور ما را به خوبیِ مردم بشدت مورد شک و تردید قرار می دهد.
وقتی تُروما در خانه رخ می دهد
اکنون تصور کنید (یا شاید بیاد آورید) شما کودکی بودید که بشدت مورد ضرب و شتم، انتقاد و تحقیر پدرتان قرار گرفتید ( این صرفا یک مثال برای نشان دادن نقطه نظرم هست؛ می تواند توسط مادر، خاله و عمه یا دائی و عمو و سایرین انجام شود یا هر تجربه آسیب زا دیگری باشد). شما آموخته ایدکه چطور بی نهایت مراقب باشید درباره آنچه انجام می دهید و آنچه می گویید تا او را دلخور و عصبانی نکنید و از همه مهمتر بیش از حد نسبت به هر حرکت و حالت چهره اش هوشیارید تا زنده بمانید. شاید از پدرتان بیزار شدید اما حتی شاید از سایر اعضای خانواده تان عصبانی تر بودید که هیچ کاری برای محافظت از شما نکردند.
اعتماد شکسته می شود
حالا تصور کنید که شما بزرگسالی هستید دارای اضطراب زیاد و در نتیجه زمان سختی را برای حفظ روابط پایدار سپری می کنید. شما می خواهید کاری برای آن انجام دهید، اما به هیچ کس اعتماد ندارید. بیایید بگوییم دو انتخاب دارید- دارویی پیدا کنید که فشار را تسکین دهد و به عملکرد شما کمک کند یا درمانکری را برای صحبت با پیدا کنید.
هوم… پیدا کردن یک درمانگر و دیدن هفته بعد از هفته چه کسی- می داند- چگونه- چه مدت در یک فضای صمیمی و نزدیک، که فقط شما و آن درمانگر هستید؟ ممکن است بنظر ایمن تر است که سعی کنید خودتان با آن مقابله کنید. خراب کردن اعتماد آسان تر از ساختن آن است، اما همین که اعتماد داشته باشید در دنیا کلی تفاوت ایجاد می کند. پزشکان کمک می کنند، اما یک شخص را نیز بیازمایید…
لذا چگونه تُرومای دوران کودکی بر سلامت روانی بزرگسالی تاثیر می گذارد؟
توانایی مان را در اعتقاد به خوبیِ بشریت و اعتماد به افراد تحت تاثیر قرار می دهد. باعث می شود راحتی را در مواد یا روابط ناکارآمد جستجو کنیم، ما را به خانه های شکسته می رساند وفشار می آورد تا آنچه با ما شده است، با دیگران تکرار کنیم. موجب می شود به سایرین شک کنیم و مهم تر از همه می تواند ما را از خودمان متنفر سازد. و با وجو این،
افراد موجودات انعطاف پذیری هستند
اگر یک چیز وجود داشته باشد که از تجربه در کارم با افراد ی که تروما را تجربه کرده اند، آموخته باشم، آن این است که انسان ها بسیار قوی و انعطاف پذیرند، کسانی که هر کاری برای بقایِ خود انجام می دهند. من سعی می کنم در روان درمانی تحلیلی از طریق تمرکز بر ایجاد یک محیط درمانیِ امن، قابل اعتماد و ارتقاء دهنده، افراد بتوانند کشف لایه هایی از تجارب بیان نشده شان را شروع کنند.
https://blogs.psychcentral.com/practical-psychoanalysis
نویسنده: میهالا برنارد
مترجم: زهرا داداش