حوادث دردناک گذشته را باید درخفا گذاشت و فراموش کرد، درست است؟
“من نمی خواهم وقتم را بابت حفاری در گذشته تلف کنم” این عبارت یک امتناع معمول مراجعین در درمان است. در حقیقت، زندگی بزرگسالیِ ماا ز طریق تجارب و ادراکات مربوط به دوران کودکی مان هم توانمند و محدود می شود. گرمی عشق یک مادر الگویی برای تمامی عطوفت هاست. درد و آسیب ناشی از یک والد سرد، بی اعتنا بر صمیمیت های بعدی سایه می افکند. سوءرفتار، عزت نفس را آلوده می کند و احتمال بیماری مزمن را افزایش می دهد. در واقع، گذشته بر حال اثر می گذارد. چالش در درمان تنها یادگیری درباره گذشته مان نیست. یادگیری اینگه چگونه گذشته ما هنوز در حال حاضر زندگی می کند و از زیر، آگاهی ما را تحت تاثیر قرار می دهد.
زیبایی روان درمانی تحلیلی در آن است که به فرد اجازه می دهد تا راه های زنده ماندن تجارب گذشته را کشف کند. این امر بواسطه ی تجربه فریبنده انتقال انجام می شود –بدین معنا که به این تشخیص می رسیم که با درمانگرمان شبیه به مراقبان بزرگسال مان در کودکی، ارتباط برقرار می کنیم. گاهی اوقات، همچنین ما بواسطه ی انتقال مشاهده می کنیم که با درمانگرمان آنگونه رفتار می کنیم که خودمان در بچگی احساس کردیم با ما رفتار شده است.
آن
آن درمان فشرده اش را با درمانگر خانم خود به شیوه ی جنگجویانه ای شروع کرد. او لباس رقابت با درمانگرِ تا اندازه ای جوانترش پوشید. او درجات تحصیلی را مقایسه کرد و دستاوردهای شوهرِ موفقش را با تصور شوهرِ کم وزن آن درمانگر، به رخ می کشید. مشکلی که به خاطرش درخواست کمک کرد، این بود، او نمی توانست خیانت های متعدد را متوقف کند. او احساس اجبار می کرد که هر مردی را که قبلا شکست نداده بود، اغوا کند.
اما او از این روابط، بیش از رضایتِ ناشی از افزودن چوب خط دیگری به خوشگذرونی مبتذل خود، هیچ لذتی نمی برد.
به نظر می رسید که او توسط مادری بزرگ شده بود که سرد و کناره گیر تجربه می شد، کسی که بیشتر از اینکه در خانه در تکالیفش به او کمک کند، در زمین گلف بود. گرچه آن عزیز پدر موفقش بود که باران هدیه ها بر سر آن می ریخت و ظاهراً او را بر خواهر کوچکترش رجیح می داد که به جهت تحصیلی مستعدتر بود.
ممکن است بنظر آید موضع اولیه آن، رقابتی بودنش با درمانگرش جنبه ای از انتقال باشد بدین معنی که او ازنظر عاطفی، درمانگر را به عنوان خواهر با هوشی تجربه می کند که او برای حفظ موقعیت ترجیح داده شده در چشمان پدر، نیاز داشت پیروز شود. این رفتارِ خودکار خارج از آگاهی او تجربه می شود. همچنین این ناخوشایندی را منعکس می کند که او درباره تحسین درمانگر/ خواهر خود به دلیل توانایی های هوشی احساس می کرد، که بنظر می رسید بطور دردناکی آن توانمندیها را کنار گذاشته بود تا جایگاهش را به عنوان یک آبنبات چوبی در نظر شوهر قدرتمندش تضمین کند.
با پیشرفت درمان، آن شروع کرد تا مجموع عمیق تری از اشتیاق ها را کشف کند. این موضوع آشکار شد وقتی او با کمال تعحب احساس حسادت خودش را نسبت به مراجع زن دیگر احساس کرد، کسی که قبل از او دفتر را ترک می کرد. او تصور می کرد که آن مراجع، مراجع ترجیحیِ درمانگر است، و اینکه او دومین فرزند برتر است.
در انتقال، آن خودش را مانند بی خانمان، تجربه کرد: این احساس دردناکِ ناخواسته و بی ارزش بودن توسط مادرش، که از زمان کودکی اش خاموش شده بود، حالا فرصتی داشت تا در رابطه دقیق درمانگر- مراجع پدیدار گردد. حالا او توانست احساساتی را که از مدت ها پیش، زندگی حال حاضر او را آلوده می کرده است، را تشخیص دهد. روح مادر سرد و کناره گیر برگشت، و بواسطه اشتیاقی که او اکنون با درمانگرش تجربه کرد، توانست احساسات دردناک قدیمی را داشته باشد و به آنها اجازه دهد، در گذشته باقی بمانند.
از این تجربه، توانست تشخیص دهد که او در حال بازیِ مجدد با مردانی است که آنها را اغوا می کند و این عدم پذیرش سرد و غیرصمیمی که از سوی مادرش احساس می کرد، را کنار گذاشت. حالا او قادر بود این درد مربوط به گذشته را تجربه کند، دیگر نیازی به خیانت هایش برای پاسخ به این پریشانی نداشت. او به آنها پایان داد. او توانست اشتیاقش را به محبت تشخیص دهد و تحمل کند و توانست بطور مستقیم تری، عشق همسرش بخواهد. آنها برای مدتی با این تغییر در رابطه شان در چالش بودند، اما سرانجام همسرش صداقت زیاد او را فهمید و صمیمیت شان عمیق تر گردید.
گذشته آن بطور ناآگانه در حال حاضر زندگی می کرد.از طریق بررسی انتقال، همراه با درمانگرش، آن توانست احساساتی که خارج از آگاهیش بود، کشف کند. این اجازه داد گذشته را را در جای که به آن تعلق داشت، بگذارد.
اگر شما تشخیص دهید که الگوهای زندگی تان ، رضایت رو به رشد و تعمیق صمیمیت ها را فراهم نمی کند، در ان وقت در حال عمل کردن تحت الگوهای سنگینِ مربوط به سال های اولیه زندگی تان، هستید. آشکارسازیِ روانکاوانه ی تاثیرات ناخودآگاه از زمان گذشته –انتقال های ما –می تواند نیروهای پرشور را برای آینده یِ خلاق تر آزاد سازد.
منبع: https://www.psychologytoday.com/intl/blog/psychoanalysis-unplugged