“رویاها شاهراهی به ناهشیار هستند.”
زیگموند فروید |
من همیشه مسحور رویاها بوده ام. رویا زیاد می بینم و معمولا بیشتر خوابهایم را به خاطر می سپارم. همچنین سابق بر این صحبت کردن درباره خوابهایم آسان تر بود تا درباره افکار و احساساتم. به نظر می رسد برای انکه موضوعی ایمن باشد وقتی به رویاها می آید، فاصله ای معین یا یک جدایی بین شما و خواب وجود دارد که این، حرف زدن درباره اش را آسانتر می سازد تا اینکه درباره احساسات و جراحت های روحی گذشته تان صحبت کنید.
در روانکاوی، ما همواره از رویاها می پرسیم و در کار بالینی مان با رویاها کار می کنیم نه صرفاً به دلیل آنکه آنها چیزی ارائه می کنند که در جایی دیگر به آنها دسترسی نیست بلکه، آنها درباره خودِ فرایند درمانی، اطلاعات ارزشمندی فراهم می کنند. غیرمعمول نیست که بعد از آنکه خواسته شد، رویایی در ساعت درمانی به عنوان هدیه ای آورده شود تا تحلیل گر درباره ناخودآگاه تحلیل شونده اش بداند. در اینجا ۵ دلیل وجود دارد که چرا توجه به رویاها و آوردن آنها برای تحلیلگر/ درمانگر ایده خوبی است:
۱-رویاها درباره عمیق ترین افکار و احساسات بینش فراهم می کند. همانطور که فروید گفت، “رویاها شاهراهی به ناهشیار هستند.” رویاها از کابوسها که چیزهای بسیار ترسناک یا خیلی دردآورِ حل نشده بجا می گذارند، متفاوت است. کابوسها همچنین یک بخش مهمِ فرایند تحلیلی اند و نیاز است درباره شان صحبت شود.
۲-رویاها به ما کمک می کند از تجربه های روزانه مان معنا بسازیم و به ما به یادآوری کمک می کند. اغلب آنچه ما “محتوای آشکار” می نامیم، از تجربه های روز قبل از خوابِ بیننده ی خواب استنباط می شود. هر فکر، احساس و موضوع حل نشده از روزِ قبل، ممکن است به رویایی منجر شود که شکلی از یک “راه حلی” را فراهم کند که راه حل دلخواه باشد.
۳- رویا ممکن است به اجازه دهد تا درباره موضوعاتی فکر و احساس کنیم که ذهن هشیارمان نخواهد فکر یا احساس کند. فروید گفت که رویاها انجام یک آرزوی (ناهشیار) است. من فکر می کنم این کل تعبیر رویاست که به اجرا در می آید. برخی این فرض را دارند که رویاهایشان تلاشیست برای گفتن موضوعی. خوب این هست. گاهی در زندگی واقعی تجربه ها خیلی دردناک، شرم آور یا ممنوع/ ناممکن هستند، رویاها مسیری برای افکار، آرزوها و احساسات جداشده ی تحت فشار فراهم می کند.
۴-رویاها صحبت می کنند به صورت تصاویر و نمادهایی که بطور ایده آل در روانکاوی نیاز به رمزگشایی دارند. نوشتن رویاهایتان تا جایی که به یاد دارید، مفید است (یک دفترچه یادداشت در کنار تخت تان داشته باشید و به محض بیدار شدن نکات مهم خوابتان را یادداشت کنید) اما به منظور تحلیل معنای آن رویا ، نیاز دارید آن را با کسی درمیان بگذارید، کسی که بداند چگونه با آن رویا کار کند تا معنایش کشف شود. ما معمولاً این کار را از طریق تداعی آزاد درباره عناصر گوناگون رویا انجام می دهیم و زمینه ها، نمادها یا تصاویر را به زندگی گذشته یا حال فرد متصل می سازیم.
رویاها می تواند ما را به فهم بهتر خود و روابط مان با دیگران هدایت کند. این یکی از اهداف روانکاوی است که جدای از پایان دادن به الگوهای رفتاری تکرارشونده و مخرب است که منجر به رنج می گردند – یعنی افزایش فهم خودتان و تاباندن نور به راهی که شما را به دیگر افراد متصل و مرتبط می سازد. از آنجا که بسیاری از افکار و تکانه ها در مقابل “تجویز” اجتماعی از آنچه زندگی “باید” باشد، قرار دارد، رویاها اجازه می دهد به بخشی از خودمان که خفته، دسترسی داشته باشیم و نوک آن را از طریق علامت روانکاوانه بزنیم.
هر کسی رویا می بیند. برخی افراد به یاد نمی آورند. سایرین با موضوعات خواب در کشمکش هستند و بطور ناهشیار از رویا دیدن اجتناب می کنند. اما همگی رویا می بینیم و می توانیم درباره همدیگر بیاموزیم اگر رویاها مان را درمیان بگذاریم.
منبع: https://blogs.psychcentral.com