بیشتر مراجعان با این نیت به درمان مراجعه میکنند که جنبهای از زندگی خود را تغییر دهند، اما وقتی پای عمل میرسد، اغلب ناخودآگاه انتظار دیگری دارند. همهی ما این تمایل عجیب را داریم که مسئولیت مشکلاتمان را به گردن دیگران یا عوامل خارج از کنترلمان بیندازیم. گاهی برای باورِ این موضوع، نیاز داریم که دیگران هم با ما همنظر باشند. اینجاست که درمانگرِ ناآگاه وارد صحنه میشود. برخی از مراجعان واقعاً انتظار دارند درمانگر حرفهایشان را تأیید کند و به این ترتیب، آنها را از تلاشِ دشوارِ تغییر معاف کند.
این رویکرد اغلب جواب میدهد، زیرا زندگی همهی ما ترکیبی از چیزهایی است که میتوانیم کنترل کنیم (که میتوانیم آن را «ارادهی آزاد» بنامیم) و چیزهایی که از کنترل ما خارجند (که میتوانیم آن را «سرنوشت» بنامیم). اگر پای نیروی ماورایی را وسط نکشیم و مشکل را در همین دنیا بررسی کنیم، این عبارتِ فلسفی میتواند به مراجعین در مواجهه با این تضاد بین ارادهی آزاد و سرنوشت کمک کند: «خدایا، به من آرامشی عطا کن تا چیزهایی را که نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم؛ شهامتی عطا کن تا چیزهایی را که میتوانم تغییر دهم، تغییر دهم؛ و دانشی عطا کن تا تفاوت این دو را بدانم.»
درمان هرگز نمیتواند منجر به تغییر شود، مگر اینکه مراجع به درک و بینش درستی از محلِ واقعیِ مسئولیتِ مشکلاتش برسد. بدون این درک، درمانگر، در بهترین حالت، فقط میتواند یک رازدارِ مورد اعتماد باشد که بدون قضاوت به حرفهای مراجع گوش میدهد و با او همدلی میکند.
ایروین یالوم در کتاب «مسئلهی اسپینوزا»، از طریق شخصیتِ فردریش، از یک روش عالی برای کمک به مراجعین در برداشتن اولین گامها به سوی تغییر استفاده میکند. درمانگر به سادگی از مراجع میپرسد که چند درصد از مشکل، خارج از کنترل اوست؟ ۲۰ درصد؟ ۵۰ درصد؟ ۹۰ درصد؟ هر چقدر که باقی بماند، نقطهی شروعِ کار و بررسی است، زیرا منطقاً فقط در همین محدوده است که مراجع میتواند تغییری ایجاد کند.
در این روش، مراجع مجبور میشود با مسئولیت خودش روبرو شود. اگر بگوید ۱۰۰ درصد مشکل، ناشی از عوامل بیرونی است، درمانگر پاسخ میدهد که در این صورت، او نمیتواند کمکی بکند. اما اگر حتی یک درصد مسئولیت را بپذیرد، راهی باز میشود که هرچند ناچیز به نظر میرسد، میتواند دنیای جدیدی را به روی او بگشاید. درصدهایی که مراجع بیان میکند، چندان مهم نیستند. اگر با گفتنِ اینکه ۹۰ درصد مشکل خارج از کنترل شماست، احساس بهتری پیدا میکنید (حتی اگر در واقعیت فقط ۲۰ درصد باشد)، اشکالی ندارد. شما همچنان مسئولیت ۱۰ درصد را پذیرفتهاید و احتمالاً در ادامه متوجه خواهید شد که آن ۱۰ درصد، در واقع ۸۰ درصد بوده است.
هدف اصلی ما این است که مراجع، آزادانه و به صورت کلامی، توافق کند که روی جنبههایی از زندگیاش که قابل تغییر هستند، کار کند. هرچند این روش ممکن است در ابتدا مراجع را در تنگنا قرار دهد، اما نتیجهی نهایی همیشه احساس قدرت بیشتر است، زیرا طبیعتاً مشکلاتی که خارج از کنترل ما هستند، ما را کاملاً ناتوان میکنند. هر گفتگویی که ما را به سمتِ اصالت، مسئولیتپذیری و رشد سوق دهد، مفید است.
منبع: https://evolutioncounseling.com