همدلی تجربه درکِ افکار، احساسات، و شرایطِ فردِ دیگر از دیدِ خود آن فرد است. همدلی رفتارهای یاری دهنده و خیرخواهانه ای را تسهیل می کند که از درون فرد برمی خیزد نه از روی اجبار، از این رو افراد به شیوه ای مهربانانه رفتار می کنند. گرچه تفاوتهای فردی در همدلی کردن بر تفاوتهای ژنتیکی بنا شده است، پژوهش نشان می دهد که امکان افزایش ظرفیت فهم همدلانه وجود دارد. در سالهای اخیر دانشمندان عصب شناس مفهوم “نورونهای آیینه” را مطرح کردند، که باور دارند، امکان افزایش ظرفیت برای بیان، تعبیر و تقلید کردن علائم هیجانی از طریق ابرازهای چهره ای و سایر اشکال زبان بدن وجود دارد. نورونهای آیینه ممکن است به افراد کمک کنند تا تجربه های هیجانی شان را در میان بگذارند و نسبت به دیگران همدل تر شوند. با وجود این، اهمیت نورونهای آیینه در حد بحث و مجادله، باقی مانده است.
برخلاف همدردی، (که به معنای صرفاً احساس غم یا ترحم نسبت به فردی که دستخوش سختیست) همدلی، اقدام و مهربانیِ فارغ از خودی را نسبت به شخص یا گروهی از افراد، برمی انگیزاند. در حالیکه به نظر می رسد این یک عملِ مثبت، بسیار اخلاقی و اصولیست، برخی افراد باور دارند که همدلی خیلی زیاد، می تواند برای آسایش خود فرد و حتی برای دنیا به طور کلی مضر باشد. همدلی خیلی زیاد در تصمیم گیریِ منطقی مداخله می کند، موجب می شود با قلبهایمان به جای سرهایمان هدایت شویم، و تصویر گسترده تر یا نتایج درازمدت را با رفتار زیاده از حد همدلی، از دست بدهیم.
ترجمه: زهرا داداش
منبع:سایت سایکولوژی تودی