اخیرا فهمیدیم در بالاترین سطح قدرت، نمی توان راست گویی را بدیهی دانست. با این وجود، این واقعیتِ آزاردهنده، فرصتی ارزشمند برای فکر کردن درباره پیامدهای وانمود سازی در روابط شخصی مان، ارائه می نماید.
چند سال پیش، پشت کاناپه در حین یک جلسه درمان روانکاوی، خوابم برد. مراجع مرد جوانی بود که آن را مایکل می نامم، برگشت و من را با چشمان بسته، گیر انداخت.
او پرسید “خوابین؟” من با تکان خوردن بیدار شدم و دنبال جواب بودم. گفتم “نه” “فقط چشمانم استراحت می کرد.” مایکل دراز کشید، با نارضایتی گفت “نمی دانم، میخواهم باور کنم اما باور نمی کنم.” او به ابراز شکها و بیان خودش به شیوه ای که قبلا هرگز نداشت، ادامه داد. همانطور که ثانیه ها به دقایق تبدیل می شد، بیشتر و بیشتر ناراحت می شدم تا اینکه دیگر نتوانستم احساساتم را تحمل کنم. حقیقت را پذیرفتم.
در پی این اتفاق تصادفی، مایکل خواست درمان را رها کند. او از کاناپه به صندلی تغییر مکان داد، جایی که بتواند مرا زیر نظر بگیرد. چند هفته بعد، او خشم و ناامیدیش را ابراز کرد. تلاش می کرد تا دلسردی جدید خود را با اعتماد بنا شده بر سال ها اتحاد گرم و ثمربخش، متوازن سازد.
دست آخر او تصمیم گرفت بماند، بوسیله یک نگرش جدید مورد محافظت شدو انرژی گرفت،”اعتماد کن، اما بررسی کن”. این تجربه موجب شد تا به یک فرد بالغ تبدیل شود، کسی که مسئولیت خود را در هدایت یک رابطه تشخیص دهد. مایکل هرگز دوباره از کاناپه استفاده نکرد، اما ما به مشارکتی ادامه دادیم که او را قادر ساخت بر ترسهایش غلبه کند و به اهدافش دست یابد –شروع یک حرفه، ازدواج، و پدر شدن.
چه چیزی مرا وادار کرد با وجود شرم و ترس، به شکست خود اعتراف کنم؟ تعهد به صداقت اصل پایه ایِ روانکاوی است. اگر من هستم تا برای روبرو شدن با حقایق، به بیمارانم کمک کنم، همچنین خودم باید روبرو شوم. در غیر این صورت، چگونه می توانند به من برای نشان دادن این روش، اعتماد کنند؟ در نبود صداقت، ما درگیر گفتگوی واقعی نیستیم، بلکه در آنچه من “گفتگویِ ساختگی می نامم،” هدف، فریب شخص دیگر با مقاصد خودخواهانه است.
برای آنکه یک رابطه کار کند، ما همیشه باید راست بگوییم؟
پس از یک جلسه در بعدازظهر، شما با سالی، همکاری که نسبت به او احساسات رومانتیک در حال شکل گیریست، شام بیرون می روید. دیر به خانه می رسید و شریکتان می پرسد کجا بوده اید. آیا به او می گویید که با همکار جذابی شام خوردید، یا با گروهی از همکاران تان؟ آیا دروغ گفتن درباره همنشینی که داشتید، اشکالی ندارد؟ اگر شما بخواهید بهترین فرصت را برای بقاء رابطه خود بدهید، پاسخ،نه است.
اعتماد روح هر رابطه یِ محکمی است –و هیچ چیزی سریع تر از دروغ، اعتماد را از بین نمی برد. متقاعد شدید؟ از خودتان این سوال را بپرسید: آیا شما خود را به کسی که نمی شناسید، می سپارید؟ اگر نتوانید درباره او بگویید چه چیزی درست یا نادرست است، واقعا می دانید که او چه کسی هست؟
اگر شریک شما نمی پرسید که چرا به خانه دیر رسیده اید، چه؟ اشکالی نداشت نگویید شما چه کاری کردید؟
اگر شما به شریکتان بگویید، مطمئناً به او آسیب می رسانید، اما همچنین فرصتی برای گفتگوی صادقانهِ خیلی مورد نیاز درباره رابطه تان ایجاد خواهید کرد. صحبت کردن درباره آن، موانع با هم بودن را رفع می کند-تجربه رابطه به عنوان یک رابطه مهم، قابل اعتماد، و شاد. اگر نگویید، فعلا ممکن است از رنج شریکتان مصون باشید. اما این انتخاب مخاطره آمیزی هست. اگر شما ملاقات با همکار جذابتان را ادامه دهید اما به شریکتان نگویید، می تواند درد بیشتری را تحمیل کنید و پیوندهای رابطه تان را در نقطه ی بدون بازگشت، سست کنید.
صداقت به معنای درمیان گذاشتن هرچیزی که در ذهن دارید، نیست. البته، همه چیز را به تحلیلگرتان بگویید. هرچه بیشتر به او بگویید، تحلیلگر بهتر می تواند به شما در فهم موانعی که از عشق ورزیدن بازمی دارد، کمک کند. ما برای پردازش مقادیر زیادی از داده های خام، آموزش دیده ایم؛ شریکتان نیستیم. آنچه تحلیل گرتان روشن می سازد، ممکن است یک شریک را بترساند و گیج کند.
ارزشمند است قبل از آنکه تصمیم بگیرید که فکر پر از احساس را درمیان بگذارید یا صرفنظر کنید، آسیبِ احتمالی را ارزیابی کنید ؛ مکاشفه هایی که امید را بیان می کند، تحسین می دهد، یا بحث را ترویج می نماید، معمولا مفید است؛ آنهایی که شکست منتقل می کند، انتقاد تحمیل می کند، و رابطه را خفه می کند، اینگونه نیستند.
این واقعیت که بسیاری از افکار، خصوصی باقی می مانند، از این اصل بنیادین ” هر رابطه ای که ارزش داشتن را دارد، بر اساس صداقت بنا شده است”، نمی کاهد.
حرکت رو به جلو مایکل به سمت یک رابطه بالغ تا اندازه ای به تعهد من به صداقت با او استوار بود –درست همانطور که موفقیت شما در تقویت حرکتِ رو به جلو در رابطه تان، بر تعهد به صداقت، متکی است.
ارتباط صادقانه برای افراد ضعیف یا سست نیست: ما را در معرض احساسات ناخوشایند شدید قرار می دهد، احساساتی همچون آسیب پذیری، شرم، و غم. اما در عوضِ این معرض گذاری، پیوندی سرزنده، صمیمی و طولانی مدت با شخصی دیگر را پاداش می گیریم.
در واقع این متاعی گرانبهاست. اگر نمی خواهید آن را از دست بدهید، با کمک کننده های روزانه صداقت، آن را تغذیه نمایید.
نویسنده ریچارد فرانک
مترجم: زهرا داداش