موردی را ایجاد کرده ایم که همه تغییرات مهم زندگی می تواند همراه با مراحل تغییر ترسیم شود و بایستی هر تغییرِ رفتار ارزشمندی از این مراحل بگذرد.
احتمالا مهمترین مورد برای درک تغییرات قابل توجه الگوهای تثبیت شده رفتار این است که حتی وقتی اجرای تغییر به نفعمان است و فراتر از سایه یک شک می دانیم، هنوز دوسوگرایی[۱] را تجربه می کنیم. دوسوگرایی به معنای داشتن افکار و احساسات متناقضِ همزمان درباره یک چیز است. بخشی از ما مخالف تغییر است و این بخش دائما دلایل قابل قبول فلسفی یا عملی گوناگونی ارائه می دهد که نباید ادامه دهیم.
این بخش از ما عقلانی سازی[۲] قابل قبولی را پیشنهاد می کند (تا ما را از چنگال اضطرابِ ایجادکننده خود- سوالی درباره تغییر، رها سازد) همواره پیروز است. ما به الگوی رفتار دوسوگرایانه ای می چسبیم که منبع رنج و ناخرسندی را برایمان حفظ می کند، با این حال نمی توانیم وانمود به رهایی کنیم. یا تصور کنیم که می خواهیم به افراد خودشکوفا تبدیل شویم اما نقادر نیستیم وانمود کنیم مجموعه رفتارهای لازم برای ظهورشان را ایجاد کرده ایم.
عقلانی سازیها بیشمارند و بر اساس تجربه، دیدگاه ها، تلقین فکری، و مرحله تغییری که در آن قرار داریم، متفاوت هستد، اما آنچه در عقلانی سازیها مشترکند آن است که همه آنها از روان رنجوریهای زیرین آن ناشی می شود. نظام روان سالم را مانند بزرگراه دایره ای شکل تصور کنید که انرژی روانی آزادانه حرکت و گردش می کند و قادر است از هر خروجی بیرون برود. یک روان رنجوری مانند ترافیک فشرده است که مانع جریان آزاد انرژی از نظام روان می شود، به ایجاد فشار انرژی منجر می گردد و می خواهد آزاد گردد، مثل انبوه ماشینهایی که بوق می زنند و به طور فزاینده ناکامی زیاد می شود که چرا به مقصد نمی رسند، یا مانند کتری که مرتبا بخار می کند تا زمانی که دیگر طاقت نیاورد و سوت تسلیم به صدا درآید. انرژی روانی مسدودشده از خروجی درست خارج نمی شود بلکه از طریق برخی الگوهای رفتاری ناسازگارانه هدایت می شود، الگویی که موجب مشکلات واقعی زندگی می گردد اما مسلما خدمت بسیار مطلوبی را برای خلاصی روان از فشار ایجادشده دردناک فراهم می سازد که افراد را وادار می کند به انواع عقلانی سازیها دست بزنند به طوری که بتوانند با دانش خود در سطحی از آگاهی که برایشان کار می کند، با همان الگوهای رفتاری ادامه دهند. از منظر روانکاوی موارد بالا توضیح می دهد که چرا تغییر الگوهای رفتاری نهادینه شده سخت است و چرا افراد زیادی در آن شکست می خورند. صرفنظر از اینکه آنها خود را در کدام مرحله تغییر می بینند، همیشه به دنبال عقلانی سازی مقبولی برای رفتار به شیوه قدیمی اند تا بتوانند انرژی روانی ایجادشده از طریق مجراهای قدیمی و محکم آزاد گردد. آنچه مراحل تغییر برای ما انجام می دهد دادن نقشه ایست تا نه تنها به طور موثر با دوسوگراییهایی مقابله کنیم که مانع حرکت به مرحله بعدی می شوند، همچنین با افرادی که در تلاشند در موقعیتی که مایلیم آنها بودند یا انتظار داریم، باشند، ملاقات کنیم. ما گفتگو را می توانیم طوری تنظیم کنیم تا در مرحله تغییر درباره تمام ویژگیهای برجسته دوسوگرایی آگاهی و بینش افزایش دهیم.
مراحل تغییر عبارتند از:
پیش تعمق[۳] –> تعمق[۴] –> آمادگی[۵] –> عمل[۶] –> نگهداری[۷]
نام این بازی کمک به افراد است تا ایتدا تغییراتی که قصد ایجاد آن را دارند به وضوح مشخص کنند و بعد، به سمت ورود به مراحل نگهداری بروند، تا آن جا که الگوهای رفتاریِ جدید، عادی شوند. از طریق کمک به افراد نه تنها تمام متغیرهایی که آنها را برای حرکت به جلو تشویق می کند بلکه متغیرهایی که آنها را از حرکت بازمی دارد، کشف کنند، همچنین شرایط محیطی را عرضه می دارد که دارای آزادی انسانی بیشتری است، زیرا اطلاعات بسیاری که در ناهشیار بود به آگاهی هشیار آورده و بررسی می گردد.
[۱] ambivalence
[۲] rationalizations
[۳] pre-contemplation
[۴] contemplation
[۵] preparation
[۶] action
[۷] maintenance