سوگواری در فقدان عزیزی، می تواند فرایند سختی باشد، چه فقدان ناشی از فوت باشد یا جدایی یا سایر شرایط. یکی از سخت ترین چالشها، سازگاری با واقعیت جدید زندگی کردن در نبود فردِ محبوب است. سازگاری ممکن است نیاز به یک زندگی روزانه جدید یا برنامه ریزی مجدد برای آینده، باشد. موقعی که زندگی جدید خلق می شود ممکن است شخص با حس جدیدی از هویت، سازگاری پیدا کند.
اکثر مردم فقدان را در مراحلی از زندگیشان تجربه می کنند. سوگواری واکنش به هر شکلی از فقدان است. داغداری نوعی سوگواریست که دربرگیرنده مرگ یک عزیز است. داغداری و سوگواری شامل دامنه ای از احساسات اندوه تا خشم است. فرایند سازگاری برای فقدانهای مهم ممکن است بطور قابل توجهی از یک فرد به فرد دیگر متغیر باشد و به زمینه شخص، باورها و رابطه او با آنچه از دست رفته، بستگی دارد.
احساسات و افکار سوگوارانه
سوگواری به احساسات اندوه محدود نمی شود و می تواند دربرگیرنده احساس گناه، حسرت، خشم و پشیمانی باشد. هیجانات می توانند اغلب شدت و نرمی تعجب آور و گیج کننده ای داشته باشند. شخصی ممکن است خود را در حال سوگواری برای یک رابطه دردناک پیدا کند، دیگری ممکن است سوگوار عزیزی که از بیماری سرطان فوت کرده باشد و با این وجود، احساس راحتی کند که فرد متوفی، دیگر رنج نمی کشد.
افراد سوگوار ممکن است در بین افکار متفاوتی که حس می کنند از یک فکر به فکری دیگر بجهند. آن افکار می تواند تسکین دهنده باشد، “او زندگی خوبی داشت” یا آزاردهنده باشد، “وقتش نبود”. ممکن است خود را در سطوح مختلفی از مسئولیت پذیری قرار دهند از،”چیزی نبود که انجام نداده باشم.” تا، “تماماً تقصیر من بود”.
رفتارهای سوگوارانه
این رفتارها دامنه وسیعی دارد. برخی به راحتی احساساتشان را با دیگران درمیان می گذارند و برخی دیگر ترجیح می دهند با احساساتشان تنها باشند و در فعالیتهایی چون ورزش یا نوشتن درگیر شوند.
احساسات، افکار و رفتاری که افراد مختلف در سوگواری بیان می کنند، به دو سبک اصلی می تواند دسته بندی شود: “وسیله ای” و “حسی”. بیشتر افراد ملقمه ای از این سبکها را در سوگواری نشان می دهند:
سوگواری “وسیله ای” در ابتدا بر تکالیف حل مسئله تمرکز دارد. این سبک شامل کنترل یا کوچک شماری هیجانات است.
سوگواری “حسی” بر تجربه هیجانی شدید بنا شده است. این سبک شامل درمیان گذاشتن احساسات، کاوش رابطه از دست رفته، و توجه به فناپذیری است.
هیچیک از سبکها بر دیگری برتری ندارد. برخی افراد هیجانی ترند، و در احساسات غوطه ور می شوند و برخی دیگر فلسفی هستند
انواع مدلهای سوگواری
مدل ۵ مرحله ای سوگواری:
انکار
خشم
چانه زنی
افسردگی
پذیرش
مدل ۴ مرحله ای سوگواری
پذیرش واقعیت فقدان
کار بر روی سوگواری
سازگاری با زندگیِ بدون متوفی
حفظ پیوند با متوفی در ضمن زندگیِ در حالِ حرکت
مدل فرایند دوجنبه ای سوگواری
فعالیتهای فقدان گرا که به طور مستقیم به مرگ مربوط است و شامل موارد زیر است:
گریه
حسرت، تجربه اندوه، انکار، یا خشم
سکنی گزیدن در شرایط مرگ
اجتناب از فعالیتهای ترمیمی
فعالیتهای ترمیمی گرا که به فقدانهای ثانویه مربوط می شود ممکن است سبک زندگی و زندگی روزمره را شامل شود
فرایندهای ترمیمی گرا شامل موارد زیر است:
سازگاری با یک نقش جدید
مدیریت تغییرات در برنامه روزانه
ایجاد روشهای جدیدِ پیوند با خانواده و دوستان و ترویج یک روش جدید زندگی
غالب افراد بین فعالیتهای ترمیمی گرا و فقدان گرا در رفت و برگشت هستند.
فرایند بهبودی سوگواری
هر فردی شیوه و زمان خودَش را دارد. برخی افراد بهبود پیدا می کنند و فعالیتهای طبیعی خود را در طی شش ماه بعد، از سرمی گیرند، گرچه لحظاتی از اندوه را نیز احساس می کنند. برخی دیگر ممکن است احساس بهتری را در حدود یک سال بعد تجربه کنند.
گاهی افراد برای سالها سوگوارند بدون آنکه به نظر برسد حتی بطور موقتی رهایی یافته اند. سوگواری می تواند در شرایطی، به ویژه افسردگی، پیچیده تر شود. میزان وابستگی شخص به فردِ از دست رفته می تواند موجب پیچیدگیهایی شود.
فرایند سوگواری غالباً شامل هیجانهای سخت و بغرنج است. اما، مجبور نیست خرسندی، خشنودی و شوخ طبعی در این زمان سخت، نداشته باشد. خود مراقبتی، تفریح و حمایت اجتماعی می تواند برای بهبود حیاتی باشد. احساسِ خوشحالی گهگاه، به این معنا نیست که شخص، سوگواری را به اتمام رسانده است.
سوگواری بغرنج
تجربه سوگواری چیزی نیست که یک شخص بطور کامل از آن بهبود پیدا کند. با این وجود، معمولا زمان، شدت آن را تعدیل می کند. تقریباً ۱۵ درصد از افرادی که عزیزی را از دست داده اند، “سوگواری بغرنجی” را تجربه خواهند کرد. این اصطلاح به شکل مقاومی از داغداری مربوط می شود که یک سال یا بیشتر ماندگار است و اینکه سوگواری چقدر طول می کشد، به شدت متغیر است و به زمینه بستگی دارد. اما وقتی نشانه ها بدون بهبودی برای یک دوره گسترده پایداری نشان می دهند، ممکن است به عنوان “سوگواری بغرنج” توصیف شود. علاوه بر آن نشانه های سوگواری بغرنج شدیدتر است.
علائم سوگواری بغرنج
اندوه و درد هیجانی شدید
احساسهای تهی بودن و ناامیدی
حسرت در پیوند دوباره با فرد متوفی
اشتغال ذهنی با متوفی و شرایط فوت
درگیری سخت با خاطره های شاد شخص از دست رفته
دوری از یادآوری کننده های متوفی
احساسی از کاهش هویت
جدایی و انزوا از سایرینی چون خانواده و دوستان
بی میلی برای دنبال کردن علایق یا برنامه های شخصی
سندرم قلب شکسته
به طور کلی، اگر بخواهیم چیزی بگوییم، سوگواری نمی تواند کسی را بکشد. با وجود این، مواردی وجود دارد که می تواند استرس شدید ناشی از آن به سلامتی شخص آسیب بزند.
وقتی شخص حادثه شوک آوری را تجربه می کند، بدن پر از هورمونهای استرس می شود که این هورمونها می تواند موجب آن شود که بخشی از قلب فرد به طور کوتاه متورم شود و پمپاژ آن متوقف شود. سایر بخشهای قلب ضربان قلب را ادامه می دهند. خون به طور غیریکنواخت جریان پیدا می کند و فرد ممکن است درد شدید در قفسه سینه، شبیهِ حملات قلبی، احساس کند (عکس حملات قلبی، سرخرگها بسته نمی شود). بدعمل کردن موقتی “سندرم قلب شکسته” نامیده می شود.
همانطور که این نامگذاری نشان می دهد، سندرم قلب شکسته به اخبار فقدان همچون طلاق، مرگ عزیزی اشاره دارد. با این وجود این نشانه ها بعد از یک شوک خوب هم می تواند ظاهر شود، مانند برنده شدن در یک قرعه کشی بزرگ.
در زنان نسبت به مردان این شرایط با احتمال بیشتری رخ می دهد.
بیشتر مردمی که سندرم قلب شکسته را هفته ها تجربه می کنند به ندرت در این وضعیت دچار مرگ می شوند.
افسردگی و سوگواری
دستور العمل تشخیصی و آماری، داغداری را به عنوان یک اختلال تعریف نمی کند. با این وجود، معمولاً نشانه های سوگواری، همچون انزوای اجتماعی، می تواند با افسردگی تطابق داشته باشد. بنابراین چگونه می توان تفاوت سوگواری و افسردگی را بیان کرد؟
سوگواری می تواند پیرامون فقدان باشد، افسردگی در هر زمانی می تواند به وجود آید.
اندوه موجود در سوگواری معمولاً به از دست دادن یا مرگ مربوط می شود. افسردگی با یک حس کلی از بی ارزشی، نومیدی و نبود لذت توصیف می شود.
نشانه های سوگواری ممکن است در گذر زمان بهبود پیدا کند. فرد دارای افسردگی اغلب برای بهبودی نیاز به درمان دارد.
با وجود تمام تفاوتها بین افسردگی و سوگواری، حضور هر دو، مانعه الجمع نیست. چنانچه فردی نسبت به افسردگی آسیب پذیر باشد، سوگواری پتانسیلِ راه اندازی یک دوره افسردگی را دارد.
اگر فردی سابقاً افسردگی را تجربه کرده باشد، ممکن است فرایند سوگواری طولانی تر را داشته باشد. یک درمانگر می تواند به شخص عزادار، در شناسایی و مدیریت هر گونه نشانه افسردگی یاری کند.
عزاداری و فرهنگ
جنبه های معینی از سوگواری کمابیش جهانیست. بیشترفرهنگها بعد از یک فوت، مراسم عزاداری دارند. جدا از مذهب شخص، گریه کردن مشترک است. با وجود این، فرایند عزاداری می تواند بسته به فرهنگ، گوناگون باشد.
فرایند عزاداری می تواند بسته به فرهنگ، گوناگون باشد. ارزشهای فرهنگی ممکن است بر موارد زیر اثر بگذارد:
بر نگرشهای فرد درباره مرگ: بسیاری از فرهنگهای غربی خصوصیاتِ “انکار مرگ” را نشان می دهند. مرگ غالباً به عنوان موضوعی در جنگ یا مقاومت نشان داده می شود. فرهنگ های شرقی مایلند مرگ را به عنوان قسمتی از زندگی توصیف کنند. مرگ در این فرهنگ ها بیشتر یک “گذار” است تا یک پایان. پژوهش نشان می دهد که افراد با فرهنگهای “انکار مرگ” پیرامون موضوع مرگ، اضطراب بیشتری را نسبت به فرهنگهای “پذیرای مرگ” تجربه می کنند.
محرومیت از سوگواری
“محرومیت از سوگواری” وقتی رخ می دهد که عزاداری شخص محدود شود. جامعه ممکن است فرایند سوگواری فرد را بدنامی بداند یا از تصدیق به فقدان آنان، سرباز زند. محرومیت از سوگواری ممکن است به چند دلیل باشد:
جامعه فقدان را بی ارزش سازد. از دست دادن یک گربه اغلب همدلی کمتری را جلب می کند تا از دست دادن یک خویشاوند انسانی. ممکن است سایرین بگویند “فقط یک حیوان بود” و فرد را به دلیل زیاد هیجانی بودن سرزنش کنند. اما پژوهش نشان می دهد که دوره سوگواری برای یک گربه خانگی به همان اندازه طول می کشد که برای یک خویشاوند انسانی.
فقدان مبهم است. یک فرزند خوانده ممکن است برای والدینی که از آنها متولد شده است، سوگواری کند، حتی اگر گفته شود که آنها زنده هستند. اگر عزیزی در مراحل آخر زوال عقل قرار دارد، اعضای خانواده او ممکن است احساس کنند که گویی آن شخصی که می شناختند، نیست.
جامعه رابطه شخص را با متوفی تشخیص نمی دهد. یک همکار یا دوستی برای شخص متوفی، ممکن است سوگواری کند، اما عضو خانواده حمایت کمتری را دریافت کند. این حقیقت برای همسران سابق وجود دارد حتی اگر آنها قبلاً عضوی از خانواده بوده اند. در جوامعی که یک ترس از همجنس گرایی سازمان یافته وجود دارد، همسران همجنس، ممکن است از سوگواری محروم باشند.
جامعه شرایط فقدان فرد را بدنامی می داند. از دست دادن مربوط به بارداری، اغلب تابو محسوب می شود. زنانی که سقط جنین را متحمل می شوند ممکن است احساس شرم و گناه کنند. آنها ممکن است از صحبت درباره فقدان، اجتناب کنند تا مورد سرزنش قرار نگیرند.
ظرفیت شخص توسط دیگران در نظر گرفته نمی شود. وقتی کودکان از دست دادن را تجربه می کنند، بزرگترها علائم سوگواری را ممکن است بد تعبیر کنند. ممکن است معتقد باشند که کودک گنجایش فهم فقدان را ندارد یا آنکه احساسات آنان طولانی می شود. افرادِ دارای آسیب های شناختی یا ناتوانائی های ذهنی، همچنین ممکن است محرومیت از سوگواری داشته باشند.
محرومیت از سوگواری، می تواند در فرایند سوگواری مداخله نماید. اگر جامعه نتواند فقدانی را به رسمیت بشناسد، شخص ممکن است در پذیرش آن با سختی مواجه شود. آنها ممکن است تلاش کنند هیجاناتشان را سرکوب یا انکار کنند. احساس شرم و پنهان کردن، نشانه های سوگواری را بدتر می سازد.
حمایت از فرد سوگوار
حمایت اجتماعی اغلب برای بهبود حیاتی است. یک اجتماع می تواند کمک هیجانی و مالی را فراهم سازد در وقتیکه افراد آسیب پذیرند. مراسم عزاداری قادر است خاتمه را پیشکش نماید. اگر شخصی برای آنکه به تنهایی سوگواری کند، تحت فشار باشد، ممکن است بهبودی با تاخیر صورت گیرد.
اگر فرد یا چیز مورد علاقه ای را از دست داده اید، ممکن است مایل باشید درمانگری را پیدا کنید. درمان می تواند به هر نوعی از فقدان کمک کند چه جامعه آن فقدان را معتبر بپندارد و چه معتبر نداند. درمان فرصتی برای کشف بدون قضاوت احساسات و خاطرات است. هر گونه از دست دادنی، خیلی بزرگ یا خیلی کوچک سزاوار حمایت است. شما مجبور به تحمل سوگواری در تنهایی، نیستید.