وقتی بدن تان صحبت می کند، باید گوش کنید
من یک روانکاو هستم، و مطلب امروزم برای شما توسط معده دردی که دارم، آورده شده است. همسرم می گوید من روان تنی هستم. شاید. اما این چه معنایی دارد؟ چرا می خواهم معده ام درد بگیرد؟ و اگر من میخواستم، می توانستم؟
این کار پیچیده تر از آن است که من آن را ایجاد کنم: بدنم با من صحبت می کند. و وقتی به زحمت می افتد، صحبت می کند، بهتر آن است که گوش دهم. خوب، چه چیزی به من استرس می دهد؟
بنابراین اگر بدن و ذهنم یکیست، چرا بدنم احساس می کند اینقدر از ذهنم جداست؟ انگار پلی گم شده است. چه چیزی کم است؟ من حسم را فراموش کردم که همه چیز خوب می شود. واقعا، در نهایت، همه چیز به نوعی به نتیجه خواهد رسید. مطمئناً می توانم آن را به خودم بگویم، اما هنوز معده ام درد می کند.
مانند آن است که در حال جستجوی والدی هستم که به من بگوید همه چیز درست خواهد شد و با اطمینان کافی، به یاد می آورم زمانی راکه می توانستم به سادگی به پدر و مادرم تکیه کنم تا آن کار را برایم انجام دهند. اما حالا مجبورم برای خودم پدر و مادر باشم. مجبورم به خودم یادآوری کنم اگر حتی واقعا خرابکاری کردم، مثلا اگر این مطلب وبلاگ را خراب کردم، همه چیز درست می شود!
همچنین ممکن است سلول های جداری معده ام اسید زیادی تولید کنند. و چیز دشواری است؛ واقعا در بدنم هست. شاید من یک بیماری، مثل رفلاکس اسید، دارم. در هرصورت قرار است تشدید شود، اما وقتی بدتر می شود که دچار استرس شوم. یا شاید وقتی استرس دارم، غذای ناسالم می خورم (و زیاده از حد)، و معده ام را ناراحت می کند. پس”همه چیز توهم من نیست”، بلکه بدنم در حال گفتن مطلبی درباره اینکه من دارم چگونه احساس می کنم، هست. مطمئناً، بطور مطلوب این احساس تجربه خواهد شد، اما حداقل می دانم وقتی بدنم چیزی می گوید، من باید گوش دهم.
همچنین بدنتان به شما پیام های مثبت می دهد. برای مثال گاهی اوقات گرفتن یک دارو نما مانند قرص شکر، علائم را تسکین می دهد، صرفا به دلیل اینکه شما به پزشک تان ایمان دارید. چیزی نه از خجالت بلکه برای کنجکاوی وجود دارد. شاید به دکترم مانند والدی می نگرم که می تواند به من بگوید همه چیز خوب است.
پیام های ذهنی دیگری وجود دارد که می توانید از طریق بدنتان بشنوید. درباره احساس استرس وقتی که عاشقید، چه؟ عشق ما را به شیوه های عمیق و اولیه به جنبش درمی آورد. در این روش اولیه و قدیمی شما درباره عشق در کل زندگی تان مطلع بوده اید. واکنش های جسمانی شما صحبت از عمق آن می کند.
پس به بدنتان گوش کنید؛ به چه چیز دیگری در کنار معده درد، توجه می کنید؟ درباره زمان بندی فکر کنید؛ اغلب این توجه کلید مهمی است. اوه، وقتی شروع شد که بهترین دوست تان با دوست دختر سابق تان بیرون رفت؟ و شما فکر کردید درباره اش احساسی ندارید؟ دوباره فکر کنید. یا وقتی به تغییر شغل یا هر چیز دیگری فکر کردید، متوجه شدید، نفس تان کمی تندتر شد؟ آیا ترس هست؟ هیجان؟
بنابر این وقتی بدن تان حرف می زند، توجه کنید. او دانشی فرایِ آنچه شما درک می کنید، دارد. با اطمینان به یک زبان متفاوت حرف می زند، اما می شود آن را ترجمه کرد.
در اینجا علائمی آورده شده که بیان می کند نشانه های شما ممکن است روان- تنی باشد:
۱-میزان نگرانی. بیماری های روان- تنی اغلب به نگرانی بیشتر (کمتر) ازآنچه که برای یک نشانه مشخص انتظار خواهید داشت، منجر می شود.
۲-زمان بندی. نشانه های روان- تنی محتمل تر است در زمینه استرس های شدید رخ دهد. سالگردهای حوادث فشارآور را فراموش نکنید.
۳-الگوها. وقتی ما اظهارات بدنیِ مربوط به استرس داریم، اغلب یک الگوی آشنا دارند، مانند کمر درد، سر درد، یا چیز قلنبه در معده. همچنین وقتی تحت استرس هستیم، مشکلات پزشکی که قبلا داشتیم، بدتر می شود.
نشانه های روان- تنی، جسمانی و روان شناختی هستند. بیماری های جسمانی برای شخص معنا دارند، لذا به واکنش های هیجانی خود نسبت به بیماری جسمی احترام بگذارید.
منبع: https://www.psychologytoday.com/intl/blog/psychoanalysis-unplugged/201701/psychosomatic-no-my-stomach-really-hurts