به عنوان کودکان شما بازی، خنده ها، جنگها و شاید حتی یک اتاق خواب را با خواهر و برادرهایتان تقسیم کرده باشید، اما به عنوان بزرگسال ممکن است به یکدیگر حسادت کنید یا از یکدیگر دوری کنید. راه حل چیست؟
دو خواهر بنام سارا و آن، هر دو بالای ۹۰، تصمیم می گیرند خانه خانوادگی را که به ارث برده بودند، بفروشند و پول آن را تقسیم کنند. هیچکدام از فرزندانشان توان نگهداری خانه را نداشتند و خریداری که پیشنهاد خوبی داده بود، پیدا کردند. اما آنها هنوز خیلی رقابتی هستند. در روز انجام، سارا تصمیمش را تغییر داد و بدون هر گونه اطلاعی به خواهرش، از فروش منصرف شد.
در آن لحظه برای سارا هیچ چیز مهم تر از میل به آسیب زدن به خواهرش نبود.
این میلی هست که هیچوقت او را رها نمی کند. پرونده های وکلای خانواده پر از قراردادهاییست که در آخرین دقیقه شکسته شده است. خانه ها، جواهرات، مبلمان –هر چیزی می تواند بازنمایی عروسکهایی باشدکه آنها در کودکی از یکدیگر دزدیده اند. موفقیت اجتماعی، ازدواج، پول یا نتایج آزمون فرزندان همگی همچنین به عنوان اسلحه هایی در جنگ خاص به کار می رود.
چرا رقابت های دوران کودکی چنین طولانی بعد از دوران کودکی همچنان باقی می ماند؟ چرا روابطمان با برادران و خواهرانمان پر دردسر می شود در وقتی که بایستی بر خشم کودکانه مان چیره شویم؟ چرا وقتی سعی داریم درباره مشکل صحبت کنیم، بنظر می رسد آسیب را بدتر می کند و زخم را بزرگتر می سازد؟ جریان ایجاد رقابت برای ما آشناست: خواهر و برادرها برای توجه و عشق انحصاری والدین رقابت می کنند، و احساس می کنند که توسط برادران و خواهران شان آن عشق ربوده شده است. این پویایی اغلب تا دوران بزرگسالی ادامه دارد و می تواند به یک تعارض تلخ بدل شود.
بر اساس نظر فروید، این بدان علت است که “ناخودآگاه از گذر زمان آگاه نیست”. بخشی از ما کودکی است که سهم خودش را از عشق والدینی طلب می کند. سارا استرن روانپزشک کودک می گوید:کودکانی که به قدر کافی برسمیت شناختن را از والدینشان دریافت نکردند می توانند به روابط نیازمند در تمام زندگیشان بچسبند. برسمیت شناختنی که آرزو می کردیم در نگاه والدینمان ببینیم، ما شروع می کنیم تا جایی دیگر جستجو کنیم -دوستان، رئیس ها، عاشقان. اما اینها در مقایسه با انتظاراتی که ما از برادر و خواهرهای مان داریم، هیچ است.
هنرمندی بنام کریستوفر از خواهر بزرگترش که با مرد ثروتمندی ازدواج کرده بود، خواست تا ماشینش را پایان هفته به او قرض بدهد. به عوض قبول، به او حمله کرد و گفت: “تو یک شکست خورده ای. ۵۰ سالت هست و حتی یک ماشین نداری”. او از واکنش خواهرش شوکه شد، اما بعد، از خودش پرسید، چه بخشی از دوران کودکیشان اینجا بازی می کند؟ ماشین بازنمایی چیست؟ “مادرمان به دخترش یک ماموریت داد –مانند او باش، یک زنِ خانه دار تمام عیار طبقه متوسط”. به کاترین اهمیت دارا بودن آموخته شده بود در حالیکه به من لوکس بودن، و شاید او هنوز درباره آن تا به امروز عصبانیست.
استرن توضیح می دهد: بگذارید بگویم والدین برای هر کدام از فرزندانشان یک لباس خریدند، یکی یک لباس طلایی، و دیگری یک لباس خاکستری، و به آنها اجازه نمی دهند، درآورند. کسی که لباس طلایی می گیرد، خودشیفتگی والدین را به ارث می برد و دیگری ترد شدن را احساس می کند. هر دو دختر چیزی را می پوشند که حتی به آنها تعلق ندارد. اما آنها ناگزیرند در مسیرشان در سراسر زندگی با رنگهایی که والدینشان به آنها دادند، نبرد کنند.
تعارض مثبت
در کتاب مقدس، اولین قتل بین برادرها اتفاق می افتد، وقتی که قابیل برادرش هابیل را به دلیل حسادت می کشد. در روانکاوی عقده قابیل میل ناخودآگاه یک برادر بزرگتر برای کشتن برادر کوچکترش را توصیف می کند. بدون انکار آن، ما نیاز داریم خود را از این میل ناخودآگاه رها سازیم. چگونه انجام می شود؟ با بهترین نیت ها، والدین می توانند ناخواسته به این روند دامن بزنند. آنها به دلیل تمایل به اینکه فرزندانشان یکدیگر را دوست داشته باشند، رقابت خواهر و برادری را به عنوان شکست شخصی تلقی می کنند. همچنین آنها به بیرون کشیدن از تعارض تمایل دارند، و فرزندانشان را وادار می کنند احساسات خود را پنهان کنند؛ “با خواهرت مهربون باش. برادر کوچکترت رو دوست داری، نه؟”.
به گفته دانلد وینیکات روانپزشک کودک و روانکاو، این کار اشتباه است. مهم است بپذیریم خواهر و برادرها با هم دعوا می کنند. او گفت: “یک مادر باید بچه ی دو ساله اش را از ضربه زدن با چکش به سر نوزاد متوقف کند، اما نباید نگرانِ تمایلات پرخاشگرانه و تخریب کننده ی او باشد. با آزاد گذاشتن آنها برای تجربه قدرت کامل هیجاناتشان، یک والد به فرزندش اجازه ایجاد حس مسئولیت پذیری می دهد. این مسئولیت پذیری در قبال احساسات خود، اساس سلامت هیجانی ماست.
گاهی والدین کسانی هستند که با استفاده از فرزندانشان برای ادامه رقابتِ حل نشده بین برادران و خواهران خودشان، به رقابت خواهر برادری دامن می زنند. لورنس ۱۶ ساله از پدرش که او را بابت دعوا با برادر بزگترش مواخذه می کرد، انتقاد کرد. لورنس گفت” ۱۵ سال است پدر ما از خواهرش خبری ندارد. ” او نمی داند خواهرش زنده است یا مرده. مثلا الگو هستید؟
همچنین والدینی هستند که تفرقه بینداز و پیروز شو را بازی می کنند، بازی یک بچه در مقابل بچه دیگر، تا کنترل را حفظ کنند. ماریس ویلانت، روانشناس می گوید روابط خواهر و برادری آیینه چند وجهی است. ما خود و یک نسخه تحریف شده از خود را در شمایل برادر و خواهرهای مان بازشناسی می کنیم. چه می شود وقتی به عنوان بزرگسال، تصمیم می گیریم خشم خود را عریان سازیم؟ برای آنکه درباره آن صحبت کنیم، باید دوران کودکی را پشت سر بگذاریم، در غیر اینصورت روابط خواهر و برادری همیشه از بُن کودکانه خواهد ماند. برای اینکه بتوانید با یکدیگر صحبت کنید ناگزیرید از این تصور که شما تنها پادشاه قلعه هستید، عبور کنید، و بپذیرید که خواهر و برادرهایمان وجود دارند. دشوار است اما وقتی به آن می رسید، بسیار ارزنده است.
زمان آتش بس
برای رسیدن به این نقطه، هر دو نفر باید بخواهند صلح برقرار کنند، و همچنین آن را همزمان بخواهند. اگر شما شروع به سعی برای داشتن گفتگویی کنید که او آماده نیست، تضمین آشتی کردن، بدبینانه است و شکاف عمیق تری بینتان ایجاد می شود. ایجاد فاصله مناسب میان خواهر و برادرها سخت است.
پذیرش حسادت خود، وتصدیق آن بدون آنکه بخواهید برادر و خواهرهایتان همان را انجام دهند، نخستین گام است. روابط خواهر و برادری بطور طبیعی دوسوگراست، و از عشق و نفرت هر دو تغذیه می شوند. تصدیق و پذیرش این دوگانگی نشانه پختگی است. به ما اجازه می دهد تا فاصله ایجاد کنیم و راهی برای زندگی همراه با آرامش به عنوان یک خانواده بیابیم.
منبع: https://www.psychologies.co.uk