به یاد داشته باشید مادران ساخته می شوند، مادر متولد نمی شوند
درباره مادری کردن چه چیزی سخت است؟ جدا از هر چیزی برای هر کسی –شامل چشمه ابدیِ عشق، پیوند، حمایت، و محافظت است- ما مامان ها به عنوانِ خرید کنندگان، آشپزان، سرایداران، بانکداران، و تعمیرکاران شخصی عمل می کنیم. ما مسئول برنامه ریزی ملاقات ها، رویدادها، و تکالیف مدرسه هستیم. علاوه بر این، فرض می شود هر ثانیه یِ این کار را دوست داشته باشیم.
من می خواهم به شما یک راز کوچک را بگویم: اشکالی ندارد که این نباشد.
قبل از بچه دار شدن هیچ کس درباره کار ذهنی و روانیِ بی پایان مادری حرفی نزد. مسلما من درباره وظایف مادری می دانستم –کارهایی که در بالا گفتم. اما نحوه فهمیدن مادری (و سپس انجام واقعیِ آن) به جهت جسمانی و روانی سخت است. هیجانات زیاد می تواند به عنوان یک شوک باشد. وقتی که فرزندانم را بزرگ می کردم، همواره از ناهمخوانی بین آنچه احساس می کردم و می گفتم و آنچه قرار بود احساس کنم و بگویم رنج می بردم. من اغلب احساس خشم، درماندگی، و تعارض می کردم. فضای روانی که فرزندانم در ذهنم اشغال می کردند، اغلب طاقت فرسا بود.
اگرچه اآن موقع مطمئن بودم که تنها در این احساسات بودم، اکنون می دانم که حقیقت ندارد. مادری استحکام، ملایمت، و هیبت را دربردارد اما همچنین رنج و غم، ناامیدی؛ تعارض؛ خرابی، و ساختن دارد؛ یادگیری برای نگه داشتن و یادگیری برای آنکه اجازه دهید برود. ما از احساس گناه رنج می بریم: از در آنجا نبودن، از زیاد در آنجا بودن. کار زیادی می برد تا خودتان را گم نکنید.
هر ماه مجلات مقالاتی را منتشر می کنند که مادران بی نقصی را توصیف می کنند که در جایی آنها را کشف کردند. اما واقعیت این نیست. مادران واقعی نقص دارند. مادران واقعی می دانند که رفتار مادری کردن یک جریانِ مداوم و در حال پیشرفت است. “قدرت مامان” بودن را به هر شکلی که باشد بپذیرید –و به یاد داشته باشید و برای کامل بودن نیازی ندارید که یکی از آنان باشید. چند گام ساده برای اینکه شروع کنید:
بخاطر داشته باشید که مادران ساخته می شوند، متولد نمی شوند. با نگاه به گذشته، اگر من این مطلب را می دانستم، درباره برخی واکنشهایم، مانند احساس فشار، خشم، یا آماده باش بودن، کمتر نگران می شدم. حقیقت آنکه فرزندپروری بسیاری طبیعی نبودند. تنها از طریق اشتباه کردن ما می فهمیم چه باید یاد یگیریم –و یاد نگیریم- مثل مامان ها.
بپذیرید روزهای بد وجود خواهد داشت. زمان هایی، ممکن است بخواهید جایی دیگر باشید. پذیرش به معنی آن نیست شما کار پایین تر از استاندارد انجام می دهید یا فرزندتان را کمتر دوست دارید. ما مادران تقلا، مبارزه می کنیم، ضجه می زنیم، می آموزیم، و همان اشتباهات را بیش از یک بار مرتکب می شویم. ما مادری کردن را دوست داریم، ما از مادری کردن متنفریم.
قبل از بچه دار شدن، بندرت درباره لحظات کمتر از عالی بودن، شنیدم، یا درباره اینکه چگونه بزرگ کردن فرزند آنقدر درگیرم خواهد کرد که برایم دیگر چیزی نمی ماند. تکرار بی پایان کارها اغلب خسته ام می کرد و سپس احساس گناه شروع می شد. خاطرم هست که پسرم را در روزهای بشدت سرد به زمین بازی می بردم. روی نیمکت کنار مادر بیچاره دیگر بازی او را تماشا می کردم و احساس بدی می کردم از اینکه نمی خواستم آنجا باشم. اما چه کسی می خواست؟
بخند –و گریه کن. و سپس از خانه خارج شوید. به نحوی، فرض می شود لذت های مادری تمام جنبه های کمتر از وحشتناک را از بین ببرد. خوب، برای شما خبری دارم. آنها –نه برای همیشه- این کار را نمی کنند. به نظر می رسد مادری کردن با طیف وسیعی از هیجانات غیرقابل فهم همراه است، یعنی از اوج عشق به فرزندتان تا ناامیدی برای فرار. به عنوان مادر جوان، این مطلب را نفهمیده بودم.
وقتی پسرم به دنیا آمد، با وجود غرور، هیجان، و شیفته شدن، احساس کردم پیری مرا نابود کرده است. و جهنم را حس می کردم. یک روز بخصوص او تحریک پذیر بود، من فکر کردم ممکن است سرم منفجر شود. عاشق شنا هستم، و تنها چیزی که فکر می کردم رفتن به استخر بود. وقتی شوهرم به خانه رسید، بطور کلی بچه را در آغوشش گذاشتم و رفتم بیرون. همانطور که دور می شدم، احساس کردم گناهی مرتکب شدم. آنچه آن زمان نمی دانستم: مادری کردن نباید مانع رفع نیازهای شخصی باشد، و ایجاد فضایی برای خود، ضروری است.
جنبه تاریک را بپذیرید. همان قدر که فرزندانم را دوست داشتم، اغلب حس می کردم فرای محدویت هایم کش می آیم و از حسی که می خواستم زندگی قدیمی، کمتر پیچیده و رضایتمندی بیشتر قبلی را از سربگیرم، رنج می کشیدم. من مسئولیت گیج کننده نمی خواستم. من می خواستم برگردم به زندگی که داشتم. از خودم بابت داشتن این هیجانات متنفر بودم.
نسبت به زنانی که بنظر با مادری کردن خرسند بودند رشک می بردم، زنانی که از نقش یگانه راضی بودند. با این وجود من دریافتم رشک من بر اساس یک باور غلط است. بچه ها جالب هستند. آنها سرگرم کننده، و دوست داشتنی و خشنود کننده هستند. اما درباره مادر خسته، هیجان زده ای که آماده برای جیغ کشیدن است، چه؟ اگر یک خواست بیشتر، قضاوت، یا رویداد ناگوار پیش بیاید، چه کسی نخواسته است بیرون برود و هرگز به عقب نگاه نکند؟ این احساسات طبیعی هستند. به خودتان اجازه دهید آنها را تجربه کنید.
بگذارید ببینند شما انسان هستید.چگونه به ناراحتی ها پاسخ می دهید، چگونه با بی حوصلگی به تلفن جواب می دهید، چگونه در پایان روز پرخاشگری می کنید –هر حرکت مادر مثالی برای کودکان با چشمان متعجب است. این مقداری از یک فشار غیر واقعی است. اما گوش کنید: هیچ کس نگفته است مامان مجبور است در همه حال یا بیشتر وقتها، درست باشد. در واقع مزایایی وجود دارد تا به فرزندان تان یادآوری کنید که شما فقط انسان هستید، مانند آنها، و اینکه اشتباه غیرقابل اجتناب است. و این مهم است که ما چگونه از اشتباهات خلاصی پیدا کنیم.
چیزهای کوچک را دوست داشته باشید. پاداش آورترین بخشهای مادری می تواند آسان ترین باشد که می تواند اجازه داد تا از کنار ما بگذرند. اما از طریق فرزندانمان شگفتی که به عنوان بزرگسال خسته از دست داده ایم، دوباره بدست بیآوریم.
منبع: healthline.com