هیجان شرم، احساس تلخی از بی ارزشی، بد یا اشتباه بودن است و پتانسیل آن را دارد تا شیوه ای را که به خود می نگریم را تغییر دهد و موجب مشکلات پایداری در حوزه های اجتماعی، حرفه ای، جنسی و … شود. شرم با احساس گناه و خجالت فرق دارد. احساس گناه درگیری فرد با احساسات منفی درباره ارتکاب کاری است و خجالت در یک زمینه اجتماعی است. شرم با احساسات منفی نسبت به خود مربوط است اگرچه در زمینه های اجتماعی هم تجربه می شود.
به نظر می رسد شرم زیادی که حل نمی شود،کاهش یا تغییر نمی کند، میتواند علتی برای نگرانی های بالینی شود. این افراد می توانند از صحبت با یک درمانگر سود ببرند.
شرم یک هیجان عمومی است
تقریباً همه افراد برای یک بار یا چند بار آن را تجربه کرده اند، گرچه برخی افراد مانند شخصیتهای ضد اجتماعی اینگونه نیستند. فرد ممکن است به دلایل زیادی شرم را حس کند، مثل خشونت، یا انجام عمل زیان آوری. شرم می تواند در خدمت عملکرد اجتماعی هم باشد مثل تشویق هیجانهای منفی در ژاپن بعد از شکستن تابوهای جنسی یا اطاعت نکردن از قوانین ترافیکی. در یک فرهنگ شرم، ترس مردم از شرمگین شدن، ممکن است از تخلف جلوگیری کند، چرا که زمانی نیست تا آن را جبران کنند و این تفاوت دارد با فرهنگهایی از جنس احساس گناه، که میتوان اشتباه را با شکلی از مجازات جبران کرد.
شرم از کجا نشأت می گیرد؟
شرم مزمن معمولا در دوران کودکی ریشه دارد و لذا آشکار شدن تجربه هایی که باعث شرم شده می تواند به خلاصی از آن کمک کند و تجارب جدیدی از حس خوب بودن و ارزشمندی را پرورش دهد. گاهی شرم در تجاربی ریشه دارد که ماهیت جنسی داشته باشد. بچه هایی که در سنین پایین درگیر فعالیتهای جنسی بوده اند یا مورد آزار جنسی قرار گرفته اند ممکن است حسی از شرم را درباره سهم شان در این اعمال داشته باشند به ویژه آنکه بزرگسالان آنان را شرمسار کرده باشند و قدمهایی برنداشتند تا به آنها اطمینان بدون قید و شرط دهند که گناهی در آن رفتار جنسی متوجه آنها نبوده است.
ممکن است شرم زمان کوتاهی باشد یا یک تجربه اصلی “خویشتن”. برای برخی این حس از دوران کودکی شروع می شود و تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند. ممکن است نسبت به آن هشیار باشند و افسردگی و اضطراب را به عنوان پیامدی از شرم تجربه کنند یا نسبت به آن ناهشیار باشند و زیر ماسکی از خودشیفتگی یا رفتارهایی چون اعتیاد یا دوره هایی از خشم، پنهان شود. نیز این حس ممکن است به رفتارهای خود تخریبی و اختلالهای خوردن منجر شود.
زندگی با احساس شرم می تواند دردناک و دشوار باشد، همانطور که می تواند افراد را از برآوردن نیازهای اساسیشان بازدارد، نیازهایی چون حفظ عزت نفس، امید به آینده، محبت و صمیمیت، مولد بودن و عشق.
درمان می تواند به احساس شرم کمک کند.
درمان از طریق ایجاد یک چشم انداز عینی و سالم از موقعیتهایی که موجب شرم شده اند، می تواندکمک کند تا بر این احساس بتوان غلبه کرد.
افرادی که مورد آزار، قربانی شدن یا مزاحمت قرار گرفته اند، اغلب شرمندگی زیادی را تجربه می کنند. همچنین شرایط زندگی همچون بیکاری، خیانت، طلاق یا حتی فرزندان مشکل زا می تواند موجب شود تا فرد با احساسات شدید شرم دست و پنجه نرم کند. فارغ از اینکه این حس خود- ایجادی باشد یا نتیجه رفتارهای دیگران، می تواند بر هر زمینه ای از زندگی اثر بگذارد.
درمانگرانی که با بازماندگان سوء رفتار یا تجاوز کار می کنند می توانند به این افراد کمک کنند که بفهمند آنها باعث آسیب نشده اند. این خلاصی از سرزنش بنیادین، می تواند فرد را به نقطه ای برساند که خودش را از هر احساس منفی شرم و اضطراب و افسردگی ناشی از آن رهایی دهد