اینکه آیا تا تا به حال شکلی از روان درمانی را تجربه کرده اید یا خود را یک کهنه سرباز درمان می نامید، امیدوارم در پایان این پست بتوانید به این پرسش جواب دهید، “آیا روانکاوی برای من مناسب است؟”
هر فردی مورد مناسب برای درمان روانکاوی نیست. برخی افراد بدنبال تسکین علائم هستند -آنها فقط می خواهند از آنچه در بدنشان اتفاق می افتد خلاصی پیدا کنند، یعنی از علائمی چون اضطراب، بی خوابی، مشکلات تمرکز، افسردگی و هر نوع مورد دیگر. این خلاصی از علائم ممکن است از طریق تجویز دارو توسط روان پزشک معالج انجام شود. شکلهای بسیاری از روان درمانی در این دسته قرار می گیرند.
با این حال، در روانکاوی، ما علائم روانپزشکی تکرار شونده را، به عنوان اظهارات ناهشیار در بدن می نگریم. به سادگی، آنچه را که نمی توان از طریق زبان بیان کرد به شکل شکایت جسمانی، رفتاری یا روان تنی راهش را پیدا می کند –” نمی توانم شبها بخوابم،” “نمی نوانم تمرکز کنم،” ” در روابط مشکل دارم،” و نظایر آن.
برای ورود به سفر خوداکتشافی روانکاوی، افراد نیاز دارند تا مسئولیت آنچه در بدنشان اتفاق می افتد برعهده بگیرند و لذا وجود ذهن ناخودآگاه را پذیرا باشند.
به جای سعی برای یافتن یک راه حل بیرونی برای یک مشکل درونی، افرادی که مورد مناسب برای درمان روانکاوی هستند، می خواهند پاسخها را درون خود بیابند.
وقتی به آن فکر بکنید، خیلی هم بد نیست -مسئولیت حالت روان شناختیِ ذهن خود را بعهده بگیرید، این بدان معناست که بر آن کنترل دارید، و به نوبه می توانید تغییرش دهید، چنانچه تصمیم بگیرید، تغییرش دهید.
چرا می گویم “اگر درباره انجام این کار تصمیم بگیرید؟” به دلیل آنکه ما در روانکاوی لزوما فرض نمی کنیم که فرد تحت روانکاوی در حال تغییر است. در حقیقت، در روان درمانی تحلیلی، تغییر هدف اولیه ی ما نیست. این است دلیل اینکه چرا ما معمولاً تکلیف خانگی مشخص نمی کنیم، مهارت آموزش نمی دهیم، هدفی را پی گیری نمی کنیم، این درک است، که ما در پی روانکاوی هستیم.
معمولا اتفاق می افتد، افراد البته در نتیجه درمان روان کاوی تغییر می کنند، با وجود این، گاهی آنها آن را انتخاب نمی کنند. آنان آگاهی و درک معینی از علائم شان را کسب می کنند، مسئولیت آنها را بعهده می گیرند، و ممکن است حتی همان الگوها را ادامه دهند. فرق است بین یک فرآیند خودآگاه در مقابل فرایندی ناخودآگاه.
با وجود این، علائمی که فرد را به درمان می آورد، معمولا ناپدید می شوند چون فرد دیگر به آنها نیاز ندارد. من گفتم “نیاز” زیرا در روانکاوی ما باور داریم که علامت شکلی از مکانیزم مقابله، استراتژی دفاعی، یا تاکتیک بقا محسوب می شود که بوسیله ناخودآگاه به عنوان راه حلی برای مشکلی خلق شده است که در غیر اینصورت بیش از حد طاقت فرسا، دردناک یا تهدید کننده بود. دلیل دیگری که ما آدمها نمی خواهیم برای همیشه از علامت خلاصی یابیم، آن است که به علامت به عنوان شکلی از ارتباط ناخودآگاه خوش آمد می گوییم.
ما با مجموعه گوش های متفاوت به آنچه افراد در روان درمانی تحلیلی می گویند، گوش فرا می دهیم، گوشهایی که توسط تجربه ی گوش دادن به ناخودآگاه در روانکاوی ورزیده شده اند.
لذا سوالی که از مراجعین احتمالی در طی جلسات اولیه می پرسیم این است که با چه چیزی امیدوارند از درمان خارج شوند. و جوابی که ما در بیشتر مراجعین دنبال می کنیم، *میل به دانستن آنچه درون خودشان است که موجب شده آنها باشند، آنچه که هستند. آن وقت سفر شروع می شود …
منبع: https://www.mishabernard.com
مترجم: زهرا داداش
*سخن مترجم: میل به دانستن آنچه در درون خود است، در اولویتِ کار درمان روانکاوی و روان درمانی تحلیلی است که البته تغییر به تبع آن در طی زمان اتفاق می افتد.