” من خیلی مشغولم.” این جمله ممکن است انعکاسی از موضوعات زیربنایی باشد.
در دنیای در حال حرکت ما، “مشغول بودن” به عنوان نشان افتخار استفاده می شود، اما چه زمانی “مشغولی” نشانه چیزی بسیار عمیق تر است؟
می دانم ادعاهای امتیازِ “خیلی مشغول بودن” تقاضاهای زندگی واقعی را منعکس می کند اما، همچنین به آنچه در زیر این رفتار است گوش می دهم، بخصوص اگر یک عادت است.
تفاوت بزرگی بین “مشغولیت عادی بجا” و آنچه “مشغولیت مزمن” می نامیم، وجود دارد. در اینجا دو سناریو برای نشان دادن این تفاوت آورده شده است.
شخص الف فردا یک کار جدید را شروع می کند، آخر هفته نقل مکان می کند، میهمانی ۴۰ سالگی دوستش را برنامه ریزی می کند و حالا باید ماشینش را برای تعمیر وسط شهر ببره، به موقع به خانه برود تا باربرها را برای یک قیمت، ملاقات کند. این شخص مشغول است، اما موقتی است و شیوه معمول این شخص را منعکس نمی کند.
شخص ب جدیدا طلاق گرفته است و یک شغل پرفشار دارد، اغلب برای کار مسافرت می کند اما تصمیم گرفته تا سگ بدون صاحبی را بپذیرد، قبول کرده به برادرش در یک استارت آپ کمک کند، برای جلسات آموزش شخصی ثبت نام کرده است، و حالا در حال بررسی آن است تا در هیئت مدیره ساختمان شان شرکت کند. مثال شخص ب چیزی عمیق تر را نشان می دهد و در الگوی مزمنی قرار دارد؛ آیا شیوه ایست تا از موضوعات پیچیده جاری در زندگیش اجتناب کند؟
از نظر روانکاوی، چه چیزی در دل این مشغله مزمن قرار دارد؟ دفاع هایی مانند فرونشانی، انکار، و همه توانی.
مشغله فرد ب می تواند منعکس کننده موضوعات زیربنایی مبتنی بر اجتناب باشد. او یک طلاق دردناکی را پشت سرگذاشته و همسر به همراه فرزندشان به ایالت دیگری نقل مکان کرده است. مشغله مزمن روشی است تا بسیاری از افراد حواس شان را از عواطف ناخوشایند، ناراحت و دردناک پرت کنند. مشغله، اقدام، حرکت مداوم، و تعهد بیش از حد در واقع شخص را از آگاهی درباره احساساتش محافظت می کند. وقتی بطور مزمن اینگونه مشغول است، شخص ب می تواند احساسات دردناکِ از دست دادن را فرو بنشاند. این یک دفاع در برابر درد است.
دفاع، این ایده است که ما برای جلوگیری از احساسات ناراحت کننده کارهایی را برای محافظت از خود انجام می دهیم. دفاعها باعث می شوند عملکردمان را حفظ کنیم و از ما در برابر غرق شدن وحشتناکِ اضطراب یا سایر احساسات دردناک محافظت میکنند. مشغله فقط بازتاب یکی از انواع رفتارهایی است که می تواند شامل دفاع ها باشد و فرد می تواند برای محافظت در برابر درد، آنها را بکار گیرد.
عنصر اصلی در مشغله مزمن، انکار است
برای مشغولیت مزمن، باید واقعیت عملیِ ساعت، مسافت و محدودیت های خود را انکار کنیم. اکثر مردم کاملا منطقی هستند، اما وقتی درگیر مشغله های مزمن هستند، منطق از پنجره بیرون می رود.
مشغلههای مزمن میتواند شما را به سمتی هدایت کند تا در برنامهریزی جایی برای خود نگذارید. می دانید که ساعت ۱۴:۰۰ وقت دکتر دارید، اما ساعت ۱۳:۰۰ در طرف دیگر شهر برای ناهار برنامه ریزی می کنید.
مشکل این است، هر چه فرد بیشتر به وضعیتِ عمل کردن بدون فکر ادامه دهد، در واقع رنجَش را افزایش می دهد، زیرا فرد در حال حرکت مداوم، برای فکر کردن به درد واقعی زمان کمی دارد و متعجب است که چرا واقعاً اینقدر مشغول هستم.
آیا نزدیکان (یا شما) به طور مزمن مشغول هستید؟
اولین قدم این است که به مشغله مزمن خود را تصدیق کنید. سوالاتی مانند این را در نظر بگیرید:
آیا احساس میکنم زندگی همیشه شلوغ و آشفته است؟
آیا نزدیکان به این دلیل که همیشه دیر می کنید عصبانی می شوند؟
آیا نزدیکان به من چیزهایی مانند “تو حاضر نیستی” یا “احساس می کنم واقعا متعهد نیستی” می گویند؟
آیا نزدیکان می گویند “شما همیشه بهانه ای برای دیر آمدن دارید”؟
آیا چندین نفر (خانواده، دوستان، همکاران) در مورد مشغله مزمن من چیزهای مشابهی می گویند؟ آیا این یک الگوست؟
در مورد مشغله مزمن چه کاری می توانید انجام دهید؟
از خود بپرسید آیا در مشغله کاری، از چیزی اجتناب می کنم یا با آن برخورد نمی کنم؟
به یاد داشته باشید، هدف افراد پرمشغله این نیست که سعی کنند همیشه با تأخیر یا انباشته کردن کار، خود را از پا بیندازند. هدف آنها ارضای چیزی در زیر آن مشغله است، مانند پوشاندن درد، احساس بهتر در مورد خود، یا احساس شایستگی و ارزش.
یکی از راههای بررسی اینکه آیا درگیر مشغلههای مزمن هستید یا خیر، این است که مدتی استراحت کنید. استراحت واقعی، نه پنج دقیقه. وقتی این زمان را در نظر می گیرید، می توانید درباره انواع احساسات بدی که تجربه می کنید، تامل کنید. آیا غمگینی است؟ آشفتگی؟ بی قراری؟
در مورد مشغله های مزمن، مهم است که سرعت خود را کم کنید و به این فکر کنید ممکن است چه چیز دیگری – در زیر رفتار مشغله – در جریان باشد و شروع به برداشتن گام هایی برای رسیدگی و پردازش آن چیزها،کنید.
منبع: https://www.psychologytoday.com/intl/blog/psychoanalysis-unplugged